انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده . حامی
جستجو کردن

24 ژانویه مصادف با 4 بهمن به مناسبت روز جهانی آموزش، فرصتی بود تا در خصوص اتخاذ سیاست‌ها و تصمیمات اخیر نظام طالبان در افغانستان درباره حذف دختران از عرصه آموزش در این کشور گفتگو شود.

به گزارش اعتمادآنلاین، همزمان با این مناسبت بین المللی، نشست آسیب‌شناسی و بررسی چالش‌های فراوری زنان و دختران برای دسترسی به آموزش  در محل انجمن حامی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران این حوزه برگزار شد.

سید علی موجانی، محقق و پژوهشگر تاریخ منطقه که یکی از سخنران های این نشست بود  به ریشه های زن ستیزی طالبان و تاثیری که طالبان می توانند بر منطقه بگذارند اشاره کرد. او با طرح این سوال که «طالبان کدامین ماموریت، نقش و مسئولیتی برای خودش قائل است؟ پاسخگویی به آن را نکته کلیدی برای بسیاری از ابهامات دانست  وگفت:

در طول تاریخ کسانی که قدرت را به دست گرفته اند ، همواره برای خود ماموریت و وظیفه ای را تعریف کرده اند اما طالبان هنوز ماموریت خود را تعریف یا آشکار نکرده است. حتی در شرایطی‌که ماموریت مبارزه با اشغال تمام شده است، مهمترین گام طالبان باید معرفی و تعریف مانیفستی از خود با اعلام آمادگی برای تدوین پیش‌نویس قانون اساسی  باشد. پس از این، جامعه جهانی با مطالعه آن متن باید بسنجد که این حکومت چگونه می خواهد و می تواند مناسبا ت خود را تنظیم کند. دنیا، منطقه و همسایگان باید بدانند که این حکومت جدید چه گفتمانی دارد و لذاست که «فقدان یک مانیفست یا قانون اساسی مدون از سوی طالبان این پیام را ابلاغ می کند که طالبان نتوانسته ثابت کند که دولتی مشارکت‌جو و مسئولیت پذیر در منطقه است.

طالبان نیروی توانمند گذشته نیست

رفتارهای این گروه کاملا با طالبان عهد اول فرق دارد، بخشی از طالبان فعلی با چندگانگی در سخن و مواضع چنین بروز می‌دهند که چندان از مرجعیت دینی خود در قندهار نیز تبعیت ندارد و حتی جمعیتی از آنان با طالبان پاکستان نیز دچار تعارض و اختلاف هستند. اگر طالبان نتواند انطباقی میان منافع افغانستان با مصالح خود ـ به ویژه در امر آموزش ـ ایجاد کند، با بحرانهای بسیار بیشتری روبرو می‌شود. طالبان در شرایط فعلی نیروی توانمند گذشته نیست و رقیب یا رقبای جدی در داخل و منطقه دارد.

آنها چون تنها خود را با مفهوم جهاد تعریف کرده اند، اگر زمین جهاد نداشته باشند دچار بحران هویت می‌شوند. لذا جمعیتی از دلبستگان بدانها  ناچارند که به گروه های افراطی‌تر ملحق شوند. در سوی دیگر؛ طالبان چون آرمان جهانی ندارد، نگاهش معطوف به داخل است. لذا دشمن جهانی ندارد اما نیاز به دشمن داشتن ناچارش می‌کند که به پیرامونش نگاه کند و از آن جا که مورد مشروعیت جهانی نیز واقع نشده، در شرایط کنونی نمی‌تواند با همسایگان نیز تعامل درخوری داشته باشد. امری که درباره پاکستان با همه معضلاتی که از ناحیه مسائل مرزی و هویتی ـ تحریک طالبان پاکستان ـ بدان دچار و مبتلا شده است، خود را معلوم و آشکار داشته است.

جهادگرانی که طالبان با عملیات انتحاری آموزش داد برای ادامه حیات و وابستگی به اندیشه طالبان خود به مبارزه نیازمندند. اینجاست که بخشی از طالبان جهاد علیه مظاهر تمدنی و  فساد برانگیز را موضوع مبارزه اعلام می‌کنند. بنابراین مسائلی چون آموزش دختران مطرح می‌شود. چرا که  به نظر می رسد قدرت مهار داعش را ندارد؛ سرعت و فرصت انطباق با منافع سرزمینی را نیافته و همچنین نتوانسته پلتفرمی را برای وارد کردن نیروهایش در ساحت جامعه ارائه کند و از این روست که  سخت با مشکل روبرو شده است.

طالبان در این دورۀ تازه وارد جنگ همزمان با چند وجه شده است که عبارتند از 1. دولت‌سازی 2. فسادزدایی سیستمی  3. فرهنگ و هویت افغانستان  .

مبارزه با سبک رایج، اشتباه بزرگ طالبان است

مساله قابل اهمیت دیگر برای پشتون‌ها و نه فقط طالبان ، مساله هویت زنان است . به لحاظ شریعت، فقه حنفی پیشرو در بحث حق زنان نسبت به سایر فرق اسلامی است.  این رویه حتی به زنان اجازه قضاوت هم می‌دهد. اما سلوک اعتقادی (ماتریدی) و طریقتی (نقشبندی/ دیوبندی) پشتونها با فقه حنفی در تعامل کامل نیست. بنابراین اینجا معلوم نیست که فتاوای طالبان در قالب سلوک پشتونی شکل می گیرد یا فقه حنفی ؟

طالبان چون سبک زندگی پیدا نکرده به ستیزه با سبک رایج پرداخته است و این اشتباه بزرگی برای حاکمان فعلی آنهاست. برای درک مشکلات طالبان باید به این نکته توجه کنیم که طالبان بر چه بستر فکری سوار شده است؟ پشتون‌های طالب در دو گروه روستایی و شهری طبقه‌بندی می‌شوند. جامعه شهری پشتون ها موقعیت‌های اجتماعی و برخی از عادات عرف را پذیرفته‌اند اما در مقابل طبقه روستایی و کوچ‌رو به مقابله علیه همان موقعیت‌ها و عداوت نسبی هم برخاسته و جهاد می‌کنند.

فقر زیاد و هزینه بالای تحصیل نیز از عوامل مهم دیگری است که از گذشته وجود داشته و ارتباطی با طالبان و مقابله آنها با تحصیل دختران ندارد. در کنار این عامل، علل دیگری نیز از دهه‌های قبل وجود داشته که اشتباه است اگر آن را به سیاست طالبان تعمیم داد ولی با این وجود باید به بررسی تبعات همپوشانی آنها با رویکرد طالبان نیز عمیقاً اندیشید. عللی چون:  فقدان زیر ساخت ها و نبود معلم زن که عرصه را برای محدودیت‌های طالبان  مهیا ساخته است، و یا بحث بی‌اعتمادی به خارجی‌ها و غربی‌ها و پروژه های آموزشی آنها، نصاب آموزشی، بحث کودک‌همسری و دلایل دیگر که اینک با میراث تاریخی طالبان در اعمال محدودیت علیه زنان تنیده شده و این تصور را ایجاد کرده است که همه این خشونتها و سختگیری‌ها متاثر از اراده طالبان است.

در واقع میراث داخلی در کنار مشکلات امروز باعث شده طالبان به تبعات خارجی و بین‌المللی آموزش زنان توجه نکند و به عنوان تنها متهم یا متهم اصلی معرفی شود. در حقیقت مساله آموزش برای طالبان در شرایط کنونی موضوع نگران کننده ای نیست چرا که آنان با مشکلات جدی تری روبرو هستند اما برای افکار عمومی جهان و منطقه و نیز برای عمده جامعه شهری و متوسط ضعیف شده افغانستان یا عموم مهاجران افغان از استرالیا تا آمریکای شمالی این مسئله محور هرگونه داوری نسبت به طالبان شده است.

در اینجا طالبان ناگزیر از ایجاد بحران و چالشی برای خود شده است که مسئول همه علل و عواملش نبوده است. لذا اگر از این بحران بیرون نیاید نمی تواند مشروعیت کسب کند. ازین‌رو راهکار برون‌رفت و دعوا در درون طالبان بر سر مسئله آموزش هر روز بیشتر می‌شود.

طالبان احساس تنهایی می‌کند

در برهه ای که حتی کشورهای عربی نیز این سبک و سیاق طالبان را نمی‌پذیرند، طالبان احساس تنهایی بیشتر می‌کند. کشورهای عربی چون امارات و عربستان یا کویت و اردن و … چرا واکنش تندی نشان دادند؟ زیرا اگر در مقابل این رفتار طالبان سکوت کنند، برای عناصر تندرو داخلی آنها بمنزله تائید تلقی شده و انتظارات مشابه در میان نیروهای داخلی آن کشورها اوج می‌گیرد. بدنبال آن هم روند توسعه و اصلاحاتی که بن‌سلمان و بن‌زاید و … در پیش گرفته‌اند از سوی جوامع بدوی شان مورد تهدید قرار می‌گیرد.

طالبان ناچار است تکنولوژی آموزشی داشته باشد

اگر بپرسید ما باید چه کنیم باید پاسخ داد که ما برای عبور طالبان از این مسیر باید بپذیریم که این گروه در حال حاضر حاکم شده‌اند. این حاکمان و سرپرستان کنونی افغانستان هم باید درک کنند چگونه ممکن است منافع افغانستان و مصالح امارت آنها تابع یک نگرش نزدیک شود. باید میان سنت‌های رایج در نظام فقاهتی حنفی و سلوک خود رابطه روشنی برقرار سازند.

طالبان ناچار است تکنولوژی آموزشی داشته باشد و در این مسیر همکاریها و تعاملات منطقه ای و بین المللی را بپذیرد.در عین حال تشکیل اتحادیه‌های دانشگاهی از کشورهای همسایه در نوار مرزی که با افغانستان امتداد زبانی و فرهنگی مشترک دارند، در دراز مدت می‌تواند حداقل مسیر آموزش را برای دختران در سطح عالی متوقف نکند و در عین حال بخشی از مشکل طالبان را به میزان موثری بکاهد.

این اتحادیه‌ها با ایجاد «کمپ‌های دانشجویی و با جذب کمک‌های بین‌المللی و نظارت و مشارکت طالبان» می‌توانند به حل معضل افغانستان در مسئله آموزش تا حدی کمک کنند و اگر معضل افغانستان اندکی تخفیف پیدا کند، آنگاه طالبان مشکلاتش هم در مسیر کسب مشروعیت فروکاسته خواهد شد.

نباید فراموش کرد که این اتحادیه منطقه‌ای دانشگاههای کشورهای همسایه افغانستان باید به آنچه جامعه افغانستان نیاز دارد توجه کند. اکنون در مرحله اول این کمپ‌های آموزش عالی باید نقش دانشسرای عالی را ایفا کنند. معلم، ماما، بهیار، پرستار و تکنسین‌هایی را از جمعیت زنان تربیت کنند که در بخش خدمات بتوانند پشتوانه مردم باشند.

فراموش نکنیم اگر از مصائب مردم کم شود طالبان مجال بیشتر برای حل و فصل مشکلات دیگر پیدا می‌کند اما اگر طالبان خود ناخواسته مانع حل معضلاتی از این دست شود نشان می‌دهد نیامده تا حکومت کند. نعیین رسالت برای یک حاکم و نقشی که باید در تاریخ حکمرانی خود بپذیرد، اکنون مهمترین پرسش از نگاه اینجانب برابر طالبان دوره دوم است.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید