انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده . حامی
جستجو کردن

تهران – ایرنا – در منتهی الیه جنوب تهران، ابتدای جاده قدیم قم و در منطقه ای با کارخانه های بزرگ، زمین های کشاورزی رو به نابودی، ساختمان های نیمه تمام و بی قواره ای که به نام مهر و مهرورزی پیکره اجتماعی و فرهنگ بومی را مخدوش کرده، واقعیت گسترده ای دیده می شود که تاکنون کمتر به آن توجه شده است.

میان کوچه های تو در توی مملو از مردم فرودست، به بازدید مراکز آموزشی یکی از سازمان های غیر دولتی رفتم که از سال های دور برای زنان و کودکان پناهنده فعالیت می کنند و انصافا هم با وجود سختی های مسیر خوش درخشیده اند و کار های ماندگاری بر جای گذاشته اند که یکی از آنها ایجاد مراکز آموزشی برای کودکان بازمانده از تحصیل مهاجر و پناهنده افغان است که به هر دلیل امکان دسترسی به مراکز آموزشی رسمی کشور را نیافته اند.


کودکانی که به جای پرسه زدن در میان انبوهی از زباله های شهری و صنعتی یا انجام کارهای طاقت فرسا در زمین های کشاورزی و تولیدی مسموم، پشت میز ها در مدرسه نشسته اند و روند طبیعی زندگی را طی می کنند و فرصتی یافته اند تا ناکامی هایی که روزگار بر آنها مستولی کرده است، را بزدایند و برگی نوین بر دفتر زندگی شان باز کنند.

در این میان یاد ایام سخت ماموریت در بامیان در سال های 70 و در اوج درگیری ها و جنگ های داخلی افغانستان افتادم که فقر مطلق مردم هزاره جات، بیش از هر جنگ و مناقشه ای، ریشه های فرهنگی و اجتماعی این مردم شریف را نشانه گرفته بود و ما با اندک امکانات در اختیار و در میان تمام موانع موجود به ایجاد چند مدرسه کوچک برای کودکان بامیانی اقدام کردیم.

ثمره غیر قابل باور این کار کوچک، سال های بعد بود که در ماموریتی در کابل و در اتفاقی نامنتظره کودکان دیروز را در کسوت دانشجوبان پر تلاش و شاداب دانشگاه کابل یافتم و سر خوش از اتفاق میمون کوچکی که مانعی بزرگ برای انحراف و انحطاط جوانان این دیار شده بود و که آن روز در پایتخت افغانستان به جای رویت کودکان دیروز در کسوت طالبان انتحاری، آنان را در مسیر صلاح و پیشرفت کشورشان یافتیم و مقایسه کردم حال این کودکان معصوم را که پشت نیمکت های مدرسه حامی نشسته اند، 700 دختر و پسر در سنین گوناگون و برخی خارج از سن مدرسه که اگر در مدرسه نبود، در بهترین شرایط یا در خطوط متروی دستفروشی و گدایی می کردند، یا سر چهار راه های شلوغ و پرتردد شهر فال می فروختند و اسپند دود می کردند.

موضوع مغفول مانده ای که در گذر زمان بدون تردید همچون بمب ساعتی بر سر ما فرود خواهد آمد و تمام هزینه های مادی و معنوی انجام شده در طول بیش از 30سال را بر باد می دهد، زیرا از موضوع آموزش به عنوان رکن اساسی حیات بشری فارغ از هر گونه تبعیض غافل شدیم و در تنگنا های قبض نظری تصمیمات و سیاست های غیر واقعی را اعمال کردیم و نگران آینده تصمیم و سیاستمان برای ایجاد موانع رنگ و وارنگ برای آموزش کودکان نبودیم.

با تجربه خاطره خوش سفر به کابل، این واقعیت بیشتر دیده می شود که موضوع آموزش کودکان افغان در ایران به یک نگرانی تبدیل شده است که اگر متولیان مستقیم و غیرمستقیم آن قدم مناسبی بر ندارند، به کوهی از مشکلات و نابسامانی های اجتماعی و فرهنگی تبدیل خواهد شد که در آینده ای نه چندان دور، گریبان گیر خواهد شد و در این میان همه ما مسئولیم که کلکم راع و کلکم مسئول.

هر چند که خبر چند روز گذشته آموزش و پرورش مبنی بر حذف شهریه های ثبت نام دانش آموزان مهاجر افغان را باید به فال نیک گرفت و برای این تدبیر مصلحانه به وزیر محترم آموزش و پرورش تبریک گفت که هوشمندانه در مسیر رفع موانع ساختاری آموزش کودکان در ایران از جمله کودکان پناهنده و مهاجر افغان گام نهاده است و همه مسئولیت داریم که این مسیر نیک و روشن را تقویت و حمایت کنیم و هر کدام بنا به بضاعت خود قدمی برداریم.

علیرضا رجایی رئیس سابق ستاد پشتیبانی افغانستان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید