کودکان مجرم در زیباشهر شب و روز به آزادی میاندیشند. مجرمهایی که تازه پشت لبشان سبز و صورتشان پر از لکههای قرمز جوش شدهاست. بعضیشان گردو دزدیدهاند، بعضیشان کابل برق و بعضیشان هم قتل کردهاند. به گفته رئیس کانون اصلاح و تربیت اینجا محل مجازات 170 پسر زیر 18 سال است که 8 نفر از آنها در حال مرخص شدن هستند. 15 دخترهم در خوابگاه مجزایی وقت میگذرانند. قصاص، حکم مجازات 4 نفر از آنهاست. 24 نفر از بچهها افغان هستند که جرم 3 نفر ورود غیر مجاز و نداشتن کارت اقامت است. روز یکشنبه هیات قضات افغانستان برای مشاهده تجربیات ایران در برخورد با کودکان مجرم به کانون مراجعه کردند تا هموطنان کودک مجرم خود را ببینند و از آنها بخواهند که بعد از آزادی دنبال درس و مدرسه بروند و برای کشورشان افتخارآفرین باشند. کانون اصلاح و تربیت ساختمانهای مجزایی دارد. ساختمان قرنطینه و مدیریت با خوابگاهها متفاوتند. قرنطینه محل نگهداری آنهایی است که تا به حال جرمی نکردهاند و به تازگی وارد مجموعه شدهاند. 20 نفر در قرنطینه منتظر حکم قطعیشان هستند و خانوادههایشان مشغول تهیه مدارک آزادی اند. حکم بخشی از افراد هم هنوز صادر نشده است. علی رستمی، رئیس کانون اصلاح و تربیت تهران میگوید: این کودکان معمولا بین 45 روز تا سه ماه در قرنطینه نگهداری میشوند.
از دزدیدن گردو تا سرقت موتور
ساعت 10 صبح است و همهشان در کارگاهها مشغول هستند. اما محمد در یکی از اتاقها دارد با مددکارش حرف میزند.او از مهمان شدن هموطنانش به کانون اصلاح و تربیت خبر داشته است. به محض ورودمان بلند میشود، خوش آمد میگوید و با همه دست میدهد. او میایستد و میگوید: از دیدنتان خوشبختم. خوشحالم کردید.محمد در ایران به دنیا آمده است، دو هفته است که اینجاست و هنوز حکم نهاییاش صادر نشده است. 12 سال دارد و کلاس چهارم است. اما فعلا باید منتظر بماند که حکمش صادر شود و بعد مدرسه برود. مددکارش درباره او توضیح میدهد: «محمد دو بار سابقه جرم داشته است. دفعه آخر موتور سرقت کرده است.» مددکار با لحن همراه با شک ادامه میدهد: «خودش میگوید که یک نفر از او خواسته است تا موتورش را برایش بیاورد. محمد هم سوار موتور میشود و بعد دستگیر میشود.» در هرصورت چه محمد خواسته که موتور فرد دیگری را به او تحویل داده باشد و چه خودش به آن موتور نیاز داشته باشد، او مجازات میشود و برای بار دوم مجازات میشود. چرا که دفعه پیش هم گردو دزدیده بود و فقط یک روز کانون بود. مادر و پدرش افغانند. پاسپورت دارد و در ایران به دنیا آمده است. محمد میخواهد که سفارت بیشتر به فکرش باشد. به هما علیزوی، رئیس محکمه ابتدائیه اطفال کابل میگوید: توبه کرده ام. علیزوی به او جواب میدهد: حیثیتمان را نگه دار پسر. کاری کن که افغان باشی و آبروی افغانها را نبری.
نیاز به همکاری بیشتر سفارت افغانستان
مددکار گلزردی با قضات افغان حاضر در کانون درباره سحر حرف میزند. او از سفارت گله دارد و میگوید که سفارت افغانستان به کانون کمک نمیکند. گل زردی با اشاره به یکی از مددجوهای افغانش به نام سحر توضیح میدهد: سحر را اینجا نگهداری میکردیم. بعد از سپری کردن دوران مجازات خواستیم برای سحر خانه بخریم. خیرهای ایرانی به ما کمک کردند. پدرش او را مورد آزار و اذیت قرار میداد. دختر صرع داشت. موضوع سحر را به اورژانس اجتماعی گزارش دادیم. اورژانس پدر سحر را دستگیر کرد و حضانتش را به مادر داد. اما سحر فرار کرد و از او خبری نیست. من بارها برای حل مشکل او سفارت رفتم اما سفارت با ما همکاری نکرد. او اعتقاد دارد که عامل اصلی همه آسیبهای اجتماعی بین کودکان، اعتیاد است. گل زردی ادامه میدهد: مصرف مواد در بعضی از این کودکان دلیلی برای آمدن به کانون نیست بلکه در کنار اعتیاد اعمال مجرمانه دیگر انجام دادهاند. کودکانی هم این جا بودهاند که به خاطر خرید و فروش مواد دوران محکومیت را گذراندهاند.
کسب و کار علی 11ساله
حین حرف زدن پسر کوچکی که شلوار گرمکن مشکی رنگی پوشیده بین جمعیت قضات و مدیر و معاونان کانون و مهمانها میدود. او علی است. کوچکترین عضو کانون اصلاح و تربیت. 11 سالش است و هیچ همسنی در کانون ندارد. دو خواهرش بهزیستیاند. پدرش فروشنده مواد است. کسب و کار علی هم کیفقاپی بوده است. به سمت اردوگاه میرویم. در آهنی ساختمانها را از هم جدا میکند. با اجازه رئیس کانون، سربازی در را باز میکند. دیوار دو متری و سیمهای خاردار و سربازهایی که گوشه گوشه ایستادهاند، تازه یادت میآورد که اینجا مرکز اصلاح و تربیت کودکان است. مرکزی که در آن بچهها درس میخوانند، نجاری و کار با کامپیوتر و سفالگری یاد میگیرند.خوابگاهها به تناسب سن و جثه کودکان مجرم تقسیمبندی شدهاند. خوابگاه کودکان 11 تا 15 ساله و 15 تا 18 ساله. خوابگاه 15 تا 18 سالهها چندین تخت دو طبقه دارد که ساعت 10 صبح خالی از ساکنان کوچکش شده است. خوابگاه 11 تا 15سالهها کودکانهتر است و رنگیتر. فرشهای رنگی از نقشهای کارتونها، پردههای رنگی، رو تختیهایی که برخلاف دیگر خوابگاهها کرمی رنگ نیستند میخواهند که فشار زندان کودکان بودن را از روی کودکان 10- 12 ساله بردارند. خوابگاه کودکان بچههای تا 15 سال ساکنی ندارد. فقط علی است که در این گروه سنی قرار میگیرد که به علت تنها بودنش او را فرستادهاند پیش بزرگترها.
کودکی زیر دوربین مدار بسته
رستمی میگوید: هرجا بچهای ساکن باشد دوربینی هم نصب کردهایم. در فضایی که حتی تنوع رنگها در اتاق کوچکترین اعضای مجموعه میخواهد فشار قرار گرفتن در زندان را کاهش دهد، همچنان چشمهای گردانی هر روز و هر ساعت بچهها را کنترل میکند. خوابگاه، سالن و حتی سالن دستشویی زیر نگاه چشمهای دوربین است. کمدهای تختها قفل ندارد. چرا که دوربین همه چیز را کنترل میکند. رئیس کانون میگوید 102 دوربین در مجموعه شبانه روز همه نقاط را پوشش میدهند که بهوسیله 8 کامپیوتر در اتاق کوچکی مورد نظاره قرار میگیرند. او تاکید میکند که این کامپیوترها تا 20 روز تصاویر را در حافظه خود نگه میدارند. بچههای قرنطینه لباسهای خردلی رنگ پوشیدهاند، روی زمین نشستهاند. مرتب و به صف. همهشان دستهایشان را روی پا گذاشتهاند که به محض ورود مهمان و خارج شدنمان دوبار صلوات میفرستند.در مسیر خوابگاه به کارگاهها بوی تند مواد ضدعفونی سرویس بهداشتی که انگار ساعتی از تمیزکردنشان بیشتر نمیگذرد به مشامم میرسد. در کارگاه نجاری، بچهها پیراهن و شلوارهای مرتب و تر و تمیز کرمی رنگی روی لباسشان پوشیدهاند که وقتی از آنجا خارج میشویم صدای معلمشان میآید که میگوید: پیراهنتان را دربیاورید و مشغول کار شوید. با هر بار ورود و خروج صلوات میفرستند. به محض ورود یکباره با صداهای دورگه ناهماهنگی میخوانند هر آیه را دوبار تکرار میکنند و خواندن سوره را که تمام کردند سر جایشان مینشینند.
بعضی افغانها سهمی از مدارک آموزشی ندارند
بعد از اتمام هر دوره کلاسی دیپلم آموزشی به بچهها تعلق میگیرد اما بچههای افغان سهمی از این دیپلمها ندارند. یکی از افغانها که در کارگاه مکانیک خودرو است به هموطنانش میگوید دو ماه است که اینجا هستم. میگوید موتور دزدیده است و یک ماه دیگر هم آزاد میشود. 13 سالش است و تا به حال مدرسه نرفته است. فرقش با بعضی افغانها این است که خانواده اش ایران زندگی میکنند. زیر یک برگه دیپلم نوشته است آموزشگاه کانون ایران. یعنی هیچ مهری از سازمان زندانها در آن وجود ندارد.رئیس کانون اصرار دارد که برای او ایرانی و افغانی هیچ فرقی با یکدیگر ندارند. به همهشان در کلاسهای مختلف کامپیوتر و مکانیک و نجاری یاد میدهند اما فرقشان با بقیه این است که هیچ مدرکی دریافت نمیکنند. آنهایی که پاسپورت و برگه هویت ندارند هیچ مدرک دیگری هم نخواهند داشت.بچههایی که کار با رایانه را یاد میگیرند لباس آبی پوشیدهاند. معلم یکی شان را بلند میکند تا برای مهمانان «کابلی» پاورپوینت بسازد. اگرچه کانون به محض تایید حکم قاضی برای آنها برنامه دارد اما از بدو ورود بچه را نزد پزشک کانون میفرستند. بعد از تایید پزشک او میتواند مجوز ورود به سالن نگهداری را پیدا کند. در غیر این صورت در بهداری بستری و از همان آغاز پرونده سازی شخصیتی شروع میشود. از همان نقطه تکلیف کلاسهای آموزش مشخص میشود. اینها را رئیس کانون میگوید. رستمی میگوید: ما هیچ کسی را بدون مجوز قضایی اینجا نگه نمیداریم. بچههایی که غیر از اینجا و هنگام خروج هیچ جای دیگری نداشتهاند به بهزیستی میفرستیم.مجرمان کوچک شهر زیبا هنگام ورود به کانون معمولا دارای موی بلند هستند که بعد از قطعی شدن حکمشان به آرایشگاه کانون میروند و به عنوان مدل، مویشان را زیر دست کودکان دیگری که در کارگاه پیرایشگری فعالند کوتاه میکنند.
زندگی 3 ساله در کانون اصلاح و تربیت
هادی در کارگاه معرق سازی کار میکند. او میگوید از هر 3 تابلویی که میسازیم یکی را برای خودمان نگه میداریم. میگوید هنوز حکمش صادر نشده است. جرم او هم قتل عمد است. میپرسم: کدامتان بیشتر از بقیه در کانون بودهاید؟
دوستش را نشانم میدهد. او 11 ماه است که اینجاست. 2سال دیگر هم باید اینجا بماند. به خاطر جرم قتل غیرعمد شاکی خصوصی دارد. سواد هم ندارد و مدرسه نرفته است. خانواده اش ایران است و کارت اقامت دارد. معاون کانون اصلاح و تربیت در جواب به یکی از فعالان انجمن حامی که این برنامه را برگزار کرده است میگوید: میانگین سطح سواد بچهها تا مقطع راهنمایی است.اکثر افغانها بیسوادند. در خوابگاهها تلویزیونی وجود دارد که شبها تا ساعت 22 میتوانند از آن استفاده کنند. اما 10 شب ساعت خاموشی است.رئیس کانون میگوید بچهها در اینجا بیکار نیستند. 6 صبح بیدار میشوند. ورزش میکنند. بعد تا ساعت 12 به کلاسهای مختلف میروند. «آموزش قرآن و احکام بخشی دیگر از برنامههایمان است که بچهها هر دو هفته یک بار یک سوره قرآن را حفظ میکنند. ظهرها هم یک روحانی موقع اقامه نماز با آنها حفظ و روخوانی قرآن را کار میکند.» سالن آمفیتئاتر هم برای میهمانان برنامه دارد. برخلاف بقیه، بچههای گروه موسیقی لباسهای اتو شده مرتبی پوشیدهاند. برایمان سرود یار دبستانی من را میخوانند. اعضای گروه موسیقی مسابقاتی هم در سطح کشور برگزار میکنند. معلم موسیقیشان که از آغاز دیدار همراهمان شده است میگوید: معمولا 15 تا شاگرد دارم. ویولون، سنتور و گیتار درس میدهم.
زندگی 6 ساله در کانون اصلاح و تربیت
بخش نگهداری دختران منفک از پسران است و به غیر از مدیر و معاونان کسی حق ورود به مجموعه را ندارد. 4 نفر از دختران مجموعه با اینکه حکمشان قتل عمد بود با حکم خانم سبزواری، معاون زنان و اطفال دادستانی به مشهد رفتند. از بین دخترها که همه شان مانتو سبز رنگی پوشیدهاند یکیشان میگوید: من از همه بیشتر اینجا بودهام. 6 سال است که کانون هستم. مدرسه میروم و دیپلمم را امسال گرفتم. 23 سالش است. 28 آبان دادگاه دارد. جرمش قتل است. اما برای پاسخ دادن به سوالم مقاومت میکند. دختران به نظر کمتر از پسران درباره جرمشان حرف میزنند. وقتی که سبزواری، جانشین معاون دادستان تهران در امور کودکان و زنان به آنها میرسد، یکی یکی از او میپرسند: خانم سبزواری چه خبر؟ خانم حکمم نیامد؟ خانم از شاکی من خبری نشد؟ اعاده دادرسی من تمام شد؟ نامهاش را دادند؟ هفته پیش با 4 نفر از دخترانی که جرمشان قتل بوده به مشهد رفته است.
حکم قصاص برای 2 دختر کانون اصلاح و تربیت
خانم محمد نژاد مسئول کانون دختران میگوید: دو تا دختر حکم قصاصشان آمده است. حکم قصاص دیگران تایید نشده. مثلا به حکم یکی اعتراض وارد شده است. یکی از افغانها هم به جرم زنای محسنه اینجاست.از او میپرسم خیلی از بچههای کانون بیرون از این سیمهای خاردار کسی را ندارند. بعد از تمام شدن جرم نمیخواهند که همین جا بمانند؟ پاسخ میدهد: اگر کسی بعد از 23 سال هم اینجا بماند فقط با حکم قاضی توانسته که در کانون برای مدتی ساکن باشد. تا به حال افرادی بودهاند که بیرون از اینجا کسی را نداشتهاند و اینقدر تنها هستند که حاضرند در کانون اصلاح و تربیت بمانند. اما ما نمیخواهیم آزادی شان را از آنها دریغ کنیم. کوچکترین دختر 14 ساله است. او هم مانند کوچکترین عضو پسر افغان است. محمد نژاد از او روایت میکند: با یک پسر افغان دوست شده بودند. پسر موتوری را دزدید. موقع دستگیری او فرار کرده و حالا دختر شریک جرمش شده است. هفته گذشته به کانون آمده است و کارت اقامت هم دارد.
نگهداری از کودکان مجرم تا 23 سالگی در کانون اصلاح و تربیت
در دیداری که هیات قضات افغانستان از کانون اصلاح و تربیت تهران به عمل آورد، رستمی رئیس کانون اصلاح و تربیت تهران گفت: طبق قانون سال 1347 کانون اصلاح و تربیت زیر نظر سازمان زندانها اداره میشود. سازمان زندانها هم زیرمجموعهای از قوه قضائیه است. در حال حاضر از 32 استان 28 استان دارای کانون اصلاح و تربیت هستند. او درباره قانون جدید قوه قضائیه توضیح داد: تا 5 ماه پیش ماده 17 آییننامه سازمان زندانها بر این اساس بود که کانون اصلاح و تربیت صرفا برای نگهداری بچههای زیر 18 سال معارض با قانون است. اما از 5 ماه پیش پیشبینی کردهایم که با توجه به اینکه بیشترین حکم برای مجازات کودکان برای جرم تعزیری 5 سال است میتوان کسی را که در کودکی عمل مجرمانه انجام داده است تا 23 سالگی در این مرکز نگه داشت. در این نوع مجازات نیز هیچ سو پیشینه کیفری برای کودک ثبت نمیشود. اما ورود کودکی که هنگام وقوع جرم 18 سال و یک روز داشته باشد به کانون اصلاح و تربیت ممنوع است.
رتبه سوم خرید و فروش مواد در میان جرایم کودکان
رستمی درباره عمده جرایم کودکان کانون اصلاح و تربیت میگوید: عمده نوع جرایم در ایران هم مانند جهان عبارتند از: سرقت، ضرب و جرح، توزیع مواد مخدر. در ایران خرید و فروش مواد مخدر هم رتبه سوم را دارد. او درباره آمار ورود و خروج کودکان به کانون میگوید: در سال 2 هزار و پانصد نفر به مجموعه وارد و خارج میشوند. یعنی روزانه 8 تا 12 نفر وارد و همین تعداد از مجموعه خارج میشوند.کانون اصلاح و تربیت شورای کانون دارد. گروهی مشابه شوراهای شهر. از بین خود بچهها اعضایی را انتخاب میکنند و صلاحیت رفتاریشان را بنا به اینکه جرم سنگین داشته باشند یا نه بررسی میکنند و به چند نفر به عنوان اعضای شورا رای میدهند.رستمی توضیح میدهد: از 24 نفر افغان جرم 3 نفر ورود غیر مجاز و نداشتن کارت اقامت است. قاضی حکم میدهد که برای طرح خارج شدن از کشور به اردوگاه بروند. ما بچههای زیر 15 سال را در این شرایط تحویل سفارت میدهیم. سفارت هم یا آنها را از کشور خارج میکند یا برایشان کارت صادر میکند. او در تشریح جرایم کودکان افغانی حاضر در مجموعه میگوید: از این تعداد افغان جرم یک نفر قتل عمد، جرم یک نفر تصادف منجر به فوت و جرم بقیه، سرقت و نزاع است. اگر بعد از اتمام دوران محکومیت هم خانواده را شناسایی کنیم آنها را به خانواده تحویل میدهیم. اما اگر خانوادههایشان ایران نباشند آنها را به افغانستان میفرستند. اکثر بچهها موقع دستگیری دانشآموز هستند. رستمی برای رفع مشکلات آموزشی بچهها میگوید: برای همین این جا مدرسهای با سه مقطع و سطح سواد آموزی داریم که 63 معلم از وزارت آموزش و پرورش در آن کار میکنند. عدهای از بچهها مدرسه میروند و عدهای دیگر به علت ترک تحصیل طولانی مدت و محکومیت 30 ماهه دیگر فرصت مدرسه رفتن نخواهند داشت.
50 هزار تومان؛ هزینه نگهداری هر کودک در سال
به گفته رئیس کانون دو سال پیش هزینه نگهداری هر نفر 38 هزار تومان بود اما حالا حدودا برابر با 50 هزار تومان است.رستمی در واکنش به انتقاد یکی از قاضیها به رد مرز کردن کودکان افغان ساکن ایران توضیح میدهد: هر هفته یک الی دو نفر افغان که خانوادهاش در ایران کارت اقامت ندارد به این جا مراجعه میکنند. ما اینها را به قاضی معرفی میکنیم و بعد قاضی آنها را به سفارت میفرستد. حتی یک بار حکم رد مرز یک کودک افغان وقتی صادر شده بود که او نوبت دیالیز داشت. ما صبر کردیم تا او سلامتیاش را بهدست بیاورد و بعد او را به سفارت فرستادیم. سبزواری، نماینده دادستان در امور زنان و کودکان در پاسخ به یکی از قضات افغان گفت: در حال حاضر دختری این جا حضور دارد که بعد از تصادف و فوت فرد این جا آمده است. یک دختر دیگر هم رابطه نامشروع داشته و شوهرش شاکی خصوصی است. اما صرف فرار از منزل جرم نیست. سبزواری در جواب به این قاضی توضیح میدهد: بعد از توزیع مواد مخدر ورود غیر مجاز دلیل بعدی حضور این بچهها در کانون است.به گفته سبزواری در اعیاد فطر جزای نقدی برخی محکومین پرداخت میشود و به آنهایی هم که شاکی خصوصی دارند تا نوروز فرصت داده شده تا رضایت خانواده شاکی را بگیرند و آزاد شوند.
جرم دوباره 20 درصد از کودکان کانون اصلاح و تربیت
رستمی، رئیس کانون توضیح میدهد: بین 7 تا 12 درصد از بچهها بعد ازخروج از اینجا دوباره به کانون بر میگردند. اما دقیقا نمیدانیم که چند نفر از آنها بعد از خروج و در سنین بزرگسالی دوباره جرمی انجام میدهند. اما به نظر میرسد تعداد این افراد که در بزرگسالی هم جرم را تکرار میکنند 20 درصد از کودکان ما را دربر میگیرد، بچههای کانون اصلاح و تربیت هفتهای یک تا دو ساعت ملاقات خانوادگی دارند که به گفته رستمی اگر در کانون کار خشونت آمیزی انجام دهند به عنوان تنبیه از ملاقات محروم میشوند. قانون درباره این مجازاتها این است که بچهای که نظم را بر هم بزند و خشونت اعمال کند محدودیتهای مختلف بر او اعمال میشود. او میگوید: برخی از بچهها از 8 صبح تا 4 بعدازظهر اینجا هستند بعد خانه میروند. برخی دیگر از بچهها هم پنجشنبهها و جمعهها اینجا هستند. بقیه روزها را کار میکنند تا مبلغ جریمه را بپردازند.
دستهای پنهان قیمت پاسپورت را برای افغانها افزایش میدهند
نماینده دادستان در امور زنان و کودکان در مراسم دیدار هیات قضات افغان از کانون اصلاح و تربیت گفت: تهیه پاسپورت و کارت اقامت برای افغانهایی که در ایران زندگی میکنند برابر با 5 میلیون تومان میشود. اما در این بین نماینده سفارت حرف دیگری میزند و افزایش قیمت پاسپورت را به دلیل فعال شدن دلالان در این موضوع میداند. سید محمد عالمی مستشار سفارت افغانستان در ایران در توضیح این مساله به آرمان میگوید: اصل و قاعده این است که ارزش پاسپورت برابر با 1000 افغانی است. هر دولتی تعرفهای برای پاسپورت دارد. او ادامه میدهد: تهیه ویزای ایرانی معادل 80 یورو یعنی 600 هزار تومان میشود. اما چون تعداد متقاضی زیاد و تعداد پاسپورت کم است یک بازار سیاه در گرفتن ویزا و یک بازار سیاه هم در افغانستان ایجاد میشود.نماینده سفارت که در این دیدار با هیات قضات همراه شده است در این نشست گفت: همه مشکلات افغانهایی که توانایی گرفتن برگه هویت ندارند را مربوط به سفارت نمیداند.وی با بیان اینکه برای گرفتن برگه هویت برای اتباع افغان مشکلاتی پیش میآید که از دست هر دو دولت خارج است افزود: در قسمت صدور پاسپورت در افغانستان مشکلاتی وجود دارد چرا که مراجعات زیاد است و این محدودیتهایی را برای ما ایجاد میکند. عالمی ادامه داد: دستهایی وجود دارد که باعث میشود تهیه ویزای ایران و کارت اقامت را به 5 میلیون تومان افزایش دهد. در ایران در خصوص صدور ویزا مشکلات زیادی وجود دارد. در ایران هر افغانی برای گرفتن ویزا 5 میلیون تومان میپردازد اما این قیمت واقعی نیست. او افزود: روند اخذ پاسپورت به صورت قانونی انجام نمیشود. به خاطر حجم درخواست زیاد پاسپورت از سوی افغانیها و مشکلات زیاد سفارت افغانستان در ایران دلالان ظاهر میشوند و حضور واسطه و دلال تهیه ویزا را برابر با 5 میلیون تومان میکند.
نویسنده: نگین باقری
لینک خبر : http://armandaily.ir/?News_Id=58685