نسل جدید افغانهای مهاجر بیگانه با وطن
شرق: هر دم از این باغ بری میرسد. یک روز جنگ است و یه روز تهدید و ماحصل همه این ها فقری است دامنگیر برای کشورهای آسیب از جنگ و تباهی. سازمان های جهانی و نهادهای مدنی این روزها ادبیات تازهای را به کمکهای مالی خود اضافه کردهاند؛«پناهندگان سوری» و خلق این واژه در ادبیات تازه کمکهای مالی آنها موجب شده تا سرانه کمک به پناهندگان افغان از حالت اضطرار درآمده و در اولویتهای بعدی قرار گیرد. مساله ای که بدون تردید وضعیت زندگی، سلامت، بهداشت و آموزش افغانهای مهاجر در ایران و پاکستان را با مشکلات عمده مواجه خواهد کرد. مهاجرانی که هنوز طعم زندگی در کمپ های پاکستان را می چشند و زندگی شان در ایران نیز پس از اجرا شدن هدفمندی یارانه ها با موجی از گرانی و تورم همراه شده است.
نشست منطقهای فرصتها و چالشهای پیش روی پناهندگان افغان برای نخستین بار فرصتی شد تا نمایندگانی از کشورهای پاکستان و افغانستان و ایران و سازمان های بین المللی حاضر در این سه کشور دور یک میز بنشینند و بعد از سی سال درباره مسائلی بگویند که شباهتهای زیادی به هم دارد. هدف این بود تا از اتلاف وقت و انرژی و تکرار موازی کاریها جلوگیری شود. نمایندگان سازمانهای مردمنهاد این سه کشور در کنار ان.جی.او های بین المللی به این نتیجه رسیدند که باید شبکهای از روابط و اطلاعات کاری میان فعلان مدنی به وجود آید و اطلاعات و برنامه ها مدام میان افراد رد و بدل شود؛ همان شبکهسازی های ملی و منطقه ای که بارها از آن سخن به میان آمده بود.
زندگی بلاتکلیف پناهندگان افغان ساکن در پاکستان
اما نشست منطقه ای تهران به دعوت ان.جی.اوی «حامی»، فرصتی برای بیان دغدغههای ملی و منطقهای بود،. عمدهترین مشکل سر ریز کمکهای مالی از پناهندگان افغان به پناهندگان «سوری» بود و اینکه تولید جنگهای منطقهای تا چه میزان بر زندگی روزمره مهاجران ساکن در گوشه و کنار تاثیرگذار بوده است. آن هم در شرایطی که هنوز تکیف نزدیک به یک میلیون پناهنده رسمی و سه میلیون پناهنده غیر رسمی در ایران مشخص نیست و پاکستان نیز سیاست های تازه ای برای بازگرداندن پناهندگان افغان به وطن در دستور کار قرار داده، سیاستی که در نهایت افغان ها را ملزم می کند تا خردادماه خاک این کشور را قطع کنند.
«ربیعه صبری»، یکی از فعالان سازمان های مدنی افغان در پاکستان به قطع حمایت های مالی دولت ها از سازمان های مدنی و سوق دادن آن به سمت دولت ها خبر می دهد، تصمیمی که بدون تردید به دلایل سیاسی و نفوذ هر چه بیشتر در دولت افغانستان در دستور کار قرار گرفته است.
فاطمه اشرفی، مدیر موسسه حامی ( انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده) میزبان این نشست دور روزه است و درباره اهداف برگزاری آن میگوید:« ایجاد و گسترش همکاری سازمانهای بین المللی و محلی درحوزه پناهندگی، بررسی موانع و چالشها و فرصتهای بازگشت در داخل افغانستان و میزبانان ( ایران و پاکستان)، بررسی زمینههای مناسب برای بهبود وضعیت پناهندگان و پناهجویان در کشورهای میزبان، بهبود شرایط منطقه برای ادامهی پناهندگی و تلاش برای ارائه گزارشهای کشوری و ایجاد کارگروههای تخصصی دولتی، غیردولتی و بین المللی برای بازگشت، بهبود وضعیت، آموزش، بهداشت و تنظیم حمایتهای زیست محیطی از جمله هداف برگزاری این نشست است.»
نسل جدید افغانهای مهاجر، بیگانه با افغانستان
اما این نشست دو روزه فرصتی بود برای بازگو کردن مشکلات فعالان مدنی و روایتی از تیره و روشن های پیش روی آنها. روایت زندگی در کمپهای پاکستان و مشکلاتی که این روزها پناهندگان ایرانی و افغانی با آن مواجه شده اند. «بازگشت»، شاه کلید مشکلات پناهندگان است، آن هم پناهندگانی که بیش از آنکه افغانستان را بشناسند، به ایران و پاکستان و فرهنگ آن خو گرفته اند؛ فارسی افغانهای ساکن در ایران شبیه فارسی استانها و شهرهایی شده که در آن ساکن شدهاند و به لهجه یزدی و اصفهانی و مشهدی سلیسس سخن می گویند. افغان های ساکن در پاکستان هم رفته رفته لهجه پشتویی پاکستانی به خود گرفته اند و به این سادگی ها حاضر به ترک پاکستان نیستند؛ هرچند زندگی شان در کمپ های مخصوص پناهندگان شکل گرفته باشد و ورود و خروج از آن منوط به مجوزهای اداری.
همه داستان از آنجا شروع شده که چشم باز کردهاند و مفهوم وطن و خاک را در مهاجرت یافته اند. برخی از فعالان سازمان مدنی افغان این مساله را مطرح میکنند که چرا نباید کشورهای میزبانی که سی سال پذیرای پناهندگان ایرانی بودهاند، به آنها حق شهروندی دهند و ماجرا را با مساله ارایه حق پناهندگی و شهروندی کشورهای غربی مقایسه میکنند. منتقدان این پیشنهاد هم آنها را متوجه آمار و اعداد میلیونی پناهندگاه افغان در دو کشور پاکستان و افعانستان می کنند و مشکلاتی که این دو کشور در حوزههای اقتصادی و سیاسی با آن مواجه اند.
با این همه گفت و گو ختم میشود و کماکان سوال اصلی بیپاسخ روی میز میماند؛ اینکه تکلیف افعانهایی که نمیخواهند پاکستان و ایران را به مقصد افغانستان ترک کنند چه میشود؟
غیبت سوال برانگیز سفیر افغانستان در نشست
سفیر افغانستان در ایران خلف وعده کرده و به نشست نیامده است. آرزو غنی از فعالان سازمان های مردم نهاد در افغانستان که تمام این سالها در افغانستان حضور داشته خطاب به سفیر نیامده میگوید:«ای کاش آقای سفیر دست کم نیم روزی به ما اختصاص می دادنن و پای صحبت افرادی مینشستند که زندگی شان را برای بهبود وضعیت پناهندگان افغان گذاشتهاند. متاسفانه پولهای زیادی که در این سال ها راهی افغانستان شد به به جای کمک به خدمات اجتماعی صرف تسهیلات نظامی شده است.»
امیری؛ نماینده سفیر افغانستان به جای او به نشست آمده و درباره دلایل عدم بازگشت افغان ها به ایران ایدههای تازهای دارد:« افغانهایی که در ایران و پاکستان به دنیا میآیند، افغانستان را از یاد میبرند و در همین راستا از دولت ایران میخواهیم تا به نهادهای فرهنگی افغان در ایران اجازه فعالیت داده تا این هویت و تصویر روشن از افغانستان هر چه سریعتر شکل بگیرد.»
او در جایی دیگری از سخنانش به تصویر اشتباهی از افغانستان در رسانه های جهان اشاره دارد و میگوید:«زندگی در کابل و هرات و بامایان و مزار شریف و گوشه و کنار افغانستان در جریان است اما مدام رسانه های جهان به جای تبلیغ این جریان زندگی به انتشار اخبار کشت و کار و مرگ و میر و انفجار محدود شده اند، هیچ پناهنده ای با دیدن این تصاویر حاضر به بازگشت نخواهد بود و همه اینها از فقدان آگاهی و ارایه تصویر درست در رسانه ناشی میشود.»
او از سوی دیگر خطاب به مسوولان ایران در پروژه بازگشت پناهندگان افغان پیشنهاد میدهد که در صورت بازگشت مدارک اقامت پناهچویان باطل نشود اما اسماعیل جعفری، مسئول بینالملل اداره كل اتباع خارجی وزارت كشور به شرق میگوید:«موضوع ابطال مدارک پس از بازگشت پناهندگان از سوی مقام های ایرانی صحت ندارد.»
نشست منطقه ای پایان می یابد و قرار است شبکه های دسترسی به اطلاعات در میان سازمان های مدنی ایران؛ پاکستان، افغانستان و نهادهای بین المللی شکل گیرد.
عکس: صبا طاهریان
عکس : صبا طاهریان
عکس : صبا طاهریان