مسئله اي كه منجر به سوال تحقيق حاضر گرديد ريشه ها و عوامل بروز و شيوع پديده ازدواج بانوان ايراني با اتباع بيگانه و تبعات و پي آمدهاي اقتصادي، اجتماعي ، فرهنگي و جمعيت شناختي آن، بخصوص در حوزه عملكردي ثبت احوال يعني پي آمدهاي هويتي و تابعيتي مي باشد. به دنبال ارائه اين سوال و با توجه به ضرورت انجام تحقيقي و پژوهشي در زمينه شناسايي اين ريشه ها و پي آمدها، بهترين روش تحقيق، روش پيمايشي انتخاب گرديد تا با استفاده از اطلاعات بدست آمده از عمليات ميداني در مورد افراد موضوع سوال، يعني زنان مزدوج با مردان خارجي و ويژگي هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي آنها و خانواده و شوهران و فرزندانشان و تبيين و تفسير اين اطلاعات، براي سوالات تحقيق پاسخ پيدا گردد.
اخذ و جمع آوري اطلاعات و ويژگي هايي از زنان ايراني ازدواج كرده با مردان ايراني نيز به منظور انجام مقايسه آماري و تحليل و تبيين رگرسيوني و ساير آزمونهاي آماري با استفاده از قابليت هاي نرم افزار SPSS، به صورت نمونه اي در حد و اندازه و حجمي و ساختاري نمونه زنان مزدوج با خارجيان نيز انجام پذيرفت. نتايج بدست آمده نشان مي دهد كه ويژگي هاي اجتماعي، اقتصادي و جمعيتي زنان ايراني دو گروه مورد بررسي از همگوني و يكنواختي برخوردار است كه اين مسئله مربوط به طريقه انتخاب نمونه مورد بررسي است كه سعي شده زنان ازدواج كرده با مردان ايراني از نزديكي محل سكونت زنان ازدواج كرده با مردان خارجي انتخاب شوند. لذا ضريب همگوني و يكنواختي دونمونه بالا رفته و ويژگي هاي اقتصادي، اجتماعي آنان تقارن نزديك پيدا نموده است.
پس از تكميل و جمع آوري 302 پرسشنامه كامل از جامعه آماري نمونه، اطلاعات در فصول جداگانه اي به توصيف و سپس تجزيه و تحليل كشيده شده و با بكارگيري مدل رگرسيوني لاجيت و ساير آماره ها، تحليل سيستمي از اطلاعات انجام و متغيرهاي مختلف به منظور بررسي وجود يا عدم وجود رابطه ميان متغيرهاي مورد مطالعه و ميزان تاثير و تاثر آنان، در معادلات رگرسيوني وارد گرديدند. نهايتا تاثير قطعي و حتمي 8متغير در تحليل دو متغيري به اثبات رسيد.
عليهذا با توجه به داده هاي بررسي شده در فصل تجزيه و تحليل داده ها در سطح توصيف و تبيين، يافته هاي ذيل از تحقيق فعلي منتج گرديد كه به صورت خلاصه بيان مي گردد:
1- برابر اطلاعات جمع آوري شده از جامعه نمونه، تعداد و درصد بي سوادان در ميان شوهران خارجي نسبت به شوهران ايراني بيشتر مي باشد. البته درصد بي سوادان در ميان زنان ازدواج كرده با مردان خارجي نيز نسبت به زنان مزدوج با مردان ايراني بشتر است. اينموضوع نشان دهنده اين وضعيت است كه بيشتر زنان داراي سطح پايين تحصيلات راغب به ازدواج با مردان خارجي بوده و هرچه سطح تحصيلات بالاتر مي رود از اين رغبت كاسته مي شود.
2- اطلاعات تحقيق حاكي از اين است كه ميزان فعاليت مهاجرين بيشتر از افراد بومي است. لذا درصد مهاجرين بيكار نسبت به مردان ايراني كمتر مي باشد. اين امر مويد اين مطلب است كه مردان خارجي براي گذراندن زندگي به هرنوع شغل و با حداقل دستمزد تن مي دهند كه اين مسئله رقابت در بازار كار و پايين ماندن دستمزدها را به دنبال داشته و بازار كار در سطح پايين را اشباع نموده است.
3- يافته هاي تحقيق حاضر همچنين نشان از رابطه معني دار و همبستگي شديد ميان پايگاه اجتماعي زنان و شوهران آنان دارد. به عبارت ديگر طبقات پايين اجتماعي بيشتر تمايل دارند با افراد هم طبقه خود ازدواج نمايند فلذا مردان ايراني طبقات بالاي اجتماعي هرگز به سراغ زنان واقع در طبقات پايين اجتماع نرفته و بدين ترتيب دختران مزبور در برخي از موارد مجبور به انتخاب تنها گزينه باقيمانده (خواستگار خارجي) مي گردند.
4- از نظر تابعيت، حداكثر مردان خارجي ازدواج كرده با زنان ايراني را مردان تبعه افغانستان و سپس اتباع عراقي تشكيل مي دهند. وجود بحرانهاي اجتماعي و سياسي در اين كشورها و بازبودن درهاي كشور بر روي مهاجرين و آوارگان از عوامل عمده مهاجرت وسيع و گسترده اين افراد به كشورمان بوده كه متاسفانه به علت تداوم بحران در كشورهاي مبدا و فراهم بودن شرايط اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي در ايران، حضور مهاجرين در كشور تداوم پيدا نموده و نتايجي چون بروز پديده مورد مطالعه را بوجود آورده است.
5- همسران خارجي زنا ن پاسخگو به منظور رفت و آمد به كشورشان عمدتا از طريق مرزهاي زميني اقدام مي نمايند و اكثرا اعلام داشته اند كه براي تردد خود دچار مشكلات زيادي نيستند. كه اين بيانگر عدم وجود و يا عدم اعمال قوانين سخت و دقيق در كنترل ورود و خروج از مرزهاست. اين مساله خود منشاء پيامدهاي زيادي از جمله افزايش ازدواجهاي غيرقانوني و افزايش تعداد فرزندان بي سرپرست و فاقد اسناد هويتي و… مي باشد كه در خور توجه مي باشد.
6- فرزندان زنان داراي همسر غيرايراني از نظر تحصيلات در سطح بسيار پايين تري از فرزندان زنان داراي همسر ايراني هستند. اين امر يكي از مهمترين پيامدهاي تابعيتي و سجلي ناشي از اينگونه ازدواجهاست. همان طور كه در قسمت تحليل توصيفي ذكر گرديده اكثر قريب به اتفاق فرزندان زنان داراي همسر غيرايراني فاقد تابعيت و شناسنامه ايراني بوده، پس همانند افرادي كه تابعيت و هويت ايراني ندارند از بسياري از مزايا محروم مي شوند و امكان پيشرفت تحصيلي براي آنان همانند فرزندان زنان داراي همسر ايراني ميسر نمي باشد. به عبارت ديگر قربانيان اصلي اينگونه ازدواجها فرزندان آنها مي باشند، كه زيانهاي متقابلي به آنان و اجتماع وارد مي گردد.
7- رابطه ميان پديده ازدواج زنان ايراني با اتباع خارجه و نوع شغل فرزندان آنان، در تحقيق حاضر بسيار معني دار نشان مي دهد. عده زيادي از فرزندان اين زنان يا بيكار بوده و يا به مشاغل پست و سطح پايين و كم درآمد مشغول مي باشند. نداشتن مدارك هويتي و اسناد سجلي را از مهمترين موانع پيشرفت شغلي در سطح جامعه براي اين افراد مي توان برشمرد.
8- از منظر ثبت ازدواج، اكثر قريب به اتفاق زناني كه با مردان غيرايراني ازدواج نموده اند، بعد از مدت طولاني ازدواجشان به ثبت رسيده و فاصله زيادي بين تاريخ ازدواج و تاريخ ثبت آن وجود دارد. بيشتر اين دسته از پاسخگويان اعلام نمودند كه ازاين مساله كه بايد براي ازدواج با مردان خارجي از دولت كسب اجازه نمايند بي اطلاعند. بنابراين نبود آگاهي را مي توان به عنوان يكي از مهمترين دلايل شيوع پديده ازدواج بانوان ايراني با اتباع بيگانه به شمار آورد.
9- ميان رواج پديده ازدواج زنان ايراني با اتباع بيگانه و احتمال افزايش افراد فاقد هويت و اسناد سجلي رابطه معناداري بدست آمده بطوريكه هرچه اين پديده يعني ازدواج زنان ايراني با اتباع بيگانه افزايش يابد، تعداد افراد فاقد هويت و اسناد سجلي نيز به مراتب افزايش مي يابد. منحني فراواني پرونده هاي فاقد ورقه در شهرستانهاي استان از منحني فراواني ازدواج با مردان خارجي تبعيت مي کند.
10- نتايج مربوط به سوابق اجتماعي و حقوقي نشان مي دهد كه احتمال بروز سابقه كيفري و اعتياد در بين فرزندان زنان داراي همسر غيرايراني بالاتر از سايرين مي باشد. عدم تكليف قطعي در مورد تابعيت اين فرزندان و نداشتن اسناد سجلي از يك طرف باعث گرديده است كه به منظور بدست آوردن هويت ايراني به روشها و اهرم هاي غيرقانوني و خلاف دست زده و از طرف ديگر احساس عدم تعلق هويتي به جامعه ايراني باعث مي گردد كه انجام جرم و بزهكاري براي اين افراد بار رواني اجتماعي و در نتيجه سهل تر باشد.
11- رابطه معناداري قوي بين رواج پديده ازدواج زنان ايراني با اتباع بيگانه و احتمال وجود ناهنجاريهاي اجتماعي فرزندان وجود دارد. در واقع فرزندان حاصل از اين ازدواجها با توجه به اينكه فاقد هويت و تابعيت ايراين هستند، زمينه پيشرفت تحصيلي و شغلي برايشان ميسور نمي باشد. لذا دچار تزلزل شخصيت فردي و اجتماعي گرديده كه ناهنجاريهاي اجتماعي نيز نتيجه اين تزلزل و فروپاشي شخصيتي به ويژه در دوران جواني بوجود مي آيد.
12- بروز و تشديد تعارضات روحي و رواني در فرزندان ناشي از ازدواج زنان ايراني با اتباع خارجه نيز يكي از تبعات ازدواجهاي مزبور است. كه با توجه به يافته هاي اين تحقيق به اثبات رسيده است. عدم تعيين تكليف هويتي و ساير مشكلات ناشي از آن باعث ايجاد نوعي تعارض در اين فرزندان شده كه بتدريج به فشارها و تعارضات رواني بدل مي شود.
13- وجود تعارضات روحي و رواني در زنان مزدوج با مردان خارجي قبل و بعد از ازدواج از فراواني و درصد بالايي برخوردار مي باشد. با استناد به يافته هاي اين تحقيق مي توان ادعا كرد كه وجود تعارضات روحي و رواني و مشكلات مربوط به آن يكي از عوامل مستعد كننده زنان به تمايل به ازدواج با خارجيان بوده و از طرف ديگر بروز و وقوع اين نوع ازدواج و معضلات و مشكلات ناشي از آن مي تواند از عوامل تشديد تعارضات روحي و رواني اينگونه زنان باشد.
ناظر: دكتر سيدرضا مشرف
مجري: پژوهشكده اميركبير مشهد
1 دیدگاه دربارهٔ «پيامدهاي ازدواج غيرقانوني زنان ايراني با اتباع بيگانه»
حداقل تو این یه چیز فریاد مردم ایران رو تاثیر بدین و برای همیشه همه افغانارو از ایران بندازین.