:یادداشت فاطمه اشرفی(مدیر انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده (حامی) در روزنامه ایران
مــــوقعیــت سوقالجیشی ایران و بخصوص تحولات سیاسی و اجتماعی اواخر دهه 50 شمسی در منطقه به گونهای رقم خورد که جمهوری اسلامی ایران در زمره یکی از بزرگترین کشورهای پناهندهپذیر دنیا قرار گیرد. جمعیت هایی در مقیاس میلیون از سوی کشورهای همسایه شرقی و غربی وارد ایران شدند تا در سایه امنیت نسبی و بیشتر به دست آوردن زندگی آرام در سایه نوعدوستی و مرام انسانی مردم ایران؛ روزگار بگذرانند. اشغال افغانستان به طول یک دهه و آثار گرانبار بعدی آن در قالب جنگهای داخلی و نابودی زیرساختهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و انسانی این کشور؛ از آنچنان عمقی برخوردار بود که حتی سرازیر شدن میلیاردها دلار انواع کمکهای خارجی از سالهای 2002 میلادی تاکنون هم نتوانسته است مرهمی بر زخمهای کهن این سرزمین و مردم مظلومش قرار دهد و هر روز شاهد فروافتادن مردمی هستیم که بدون هرگونه امیدی به حال و آینده شان؛ مسیر ناکجا را پیشه میکنند.
از سوی دیگر جمهوری اسلامی باوجود وقوع انقلاب؛ آغاز جنگ ایران و عراق و نیز تحریمهای اقتصادی و سیاسی بینالمللی که هر کدام به تنهایی میتوانست؛ کشوری را به اضمحلال کامل بکشاند ناگزیر شد تا براساس ارزشهای اعتقادی و اخلاقی؛ همزمان با اداره و ساماندهی وضعیت پیچیده خود؛ پذیرای میلیونها پناهنده و مهاجر افغانستانی و عراقی باشد که در نتیجه مهاجرتهای اجباری ناشی از مناقشات مسلحانه و بحرانهای سیاسی کشورهایشان به ایران اسلامی پناه آورده بودند.
سختیهای فراوان، کمبود شدید امکانات و منابع به دلیل تحریمهای اقتصادی کشور در کنار بیتفاوتی سازمانها و نهادهای بینالمللی در انجام به وظایف قانونی خود برای حمایت از سیل پناهجویان و مهاجران خارجی مقیم ایران؛ اما هیچکدام مانع از عمل به تکلیف انسانی مردم ایران نشد تا سخاوتمندانه سفرههای نانشان را بر مردم غریبهای که در دین و زبان و انسانیت با هم یگانه بودند نگشایند و داشتهها و نداشته هایشان را با هم تقسیم کنند.
امروز پس از سی و اندی سال از گذشت فصل پناهندگی و مهاجرت افغانها در ایران که در اصطلاح بینالمللی به پدیده بحران مزمن Protracted Crisis به دلیل نبود امکان بازگشت میلیونها مهاجر و پناهجویی که طبق حقوق بشردوستانه Humanitarian Status در ایران سکنی گزیدهاند؛ شاهد به بار نشستن خدمات و برکاتی هستیم که از سالهای دور برای مردم بیپناه افغانستان در ایران به انجام رسیده است.
گذری در کوچه و خیابانهای هرات و کابل و مزار شریف نمیتوان داشت بدون اینکه آثار انتقال بزرگ فرهنگی و اجتماعی میان دو کشور هم زبان را مشاهده نکرد؛ گویش فارسی ایرانی بسیاری از مجریان و متولیان فرهنگی افغانستان حکایت از گذر اینان از مدارس و دانشگاههای ایرانی دارد؛ هزاران نفر از متولیان و مسئولان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان امروز دوران مهاجرت دیروزشان را در شهرها و روستاهای دور و نزدیک ایران گذراندهاند؛ دهها دانشگاه و مرکز آموزش عالی و مدارس ممتازی که در داخل افغانستان به دست مهاجران بازگشته به وطن احداث و اداره میشود و هزاران مورد مشابهی که فرصت ذکرشان در این مجمل نیست؛ همگی را میتوان در زمره آثار خدمات گسترده مردم ایران به برادران و خواهران مهاجر افغانستانی خود جای داد که این گشاده دستی و سخاوت را از نیاکان کهن خود بخوبی به عاریت گرفتهاند و حفظ کردهاند.
امروز زنان مهاجر افغانستانی، غلبه بر سنتهای فرسوده اجتماعی خانوادههای خود را مرهون فضای آزاد اندیشی و ملایمت جامعه ایرانی میبینند که نه تنها آنان را از قیود تنگ و سنتی نجات داد که به آنان راه پرواز و بالندگی و پیشرفت را آموخت تا در کنار زنان و دختران ایرانی؛ تحصیل و دانش را سرلوحه پیشرفت فردی و اجتماعی خود پندارند و در مسیر بهبود زندگی جامعه خود تلاش کنند و برای زنان کشورشان به مثابه الگوهای کارآزموده و توانمندی باشند که راه غلبه بر کاستیها و مشکلات را آموختهاند و برای سعادت و پیشرفت مردمشان تلاش میکنند.
در نهایت ذکر این نکته ضروری است که علم، دانش و توسعه مرز ندارد و سرمایههای اندوخته در این مسیر نیز وطن نمیشناسند و سرمایه گذاری مناسب در این حوزه، امنیت جامعه بشری را تضمین میکند و از حیطه ملی فراتر است و لذا پس از سه دهه خدمت بیشائبه به میلیونها مهاجر و پناهنده افغان در ایران؛ میتوان با سربلندی از عزت و بلند نظری مردم ایران سخن گفت.
فراموش نکنیم که در پهنه سرمایههای عظیمی که در این انتقال فرهنگی و اجتماعی میان ایران و افغانستان و در نتیجه سیاستهای مهاجرت پذیری جمهوری اسلامی روی داده است؛ سنگ بنای امنیت متقابل میان دو کشور گذاشته شده است که میتواند شامل امنیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و حتی سلامت باشد.
از سوی دیگر جمهوری اسلامی باوجود وقوع انقلاب؛ آغاز جنگ ایران و عراق و نیز تحریمهای اقتصادی و سیاسی بینالمللی که هر کدام به تنهایی میتوانست؛ کشوری را به اضمحلال کامل بکشاند ناگزیر شد تا براساس ارزشهای اعتقادی و اخلاقی؛ همزمان با اداره و ساماندهی وضعیت پیچیده خود؛ پذیرای میلیونها پناهنده و مهاجر افغانستانی و عراقی باشد که در نتیجه مهاجرتهای اجباری ناشی از مناقشات مسلحانه و بحرانهای سیاسی کشورهایشان به ایران اسلامی پناه آورده بودند.
سختیهای فراوان، کمبود شدید امکانات و منابع به دلیل تحریمهای اقتصادی کشور در کنار بیتفاوتی سازمانها و نهادهای بینالمللی در انجام به وظایف قانونی خود برای حمایت از سیل پناهجویان و مهاجران خارجی مقیم ایران؛ اما هیچکدام مانع از عمل به تکلیف انسانی مردم ایران نشد تا سخاوتمندانه سفرههای نانشان را بر مردم غریبهای که در دین و زبان و انسانیت با هم یگانه بودند نگشایند و داشتهها و نداشته هایشان را با هم تقسیم کنند.
امروز پس از سی و اندی سال از گذشت فصل پناهندگی و مهاجرت افغانها در ایران که در اصطلاح بینالمللی به پدیده بحران مزمن Protracted Crisis به دلیل نبود امکان بازگشت میلیونها مهاجر و پناهجویی که طبق حقوق بشردوستانه Humanitarian Status در ایران سکنی گزیدهاند؛ شاهد به بار نشستن خدمات و برکاتی هستیم که از سالهای دور برای مردم بیپناه افغانستان در ایران به انجام رسیده است.
گذری در کوچه و خیابانهای هرات و کابل و مزار شریف نمیتوان داشت بدون اینکه آثار انتقال بزرگ فرهنگی و اجتماعی میان دو کشور هم زبان را مشاهده نکرد؛ گویش فارسی ایرانی بسیاری از مجریان و متولیان فرهنگی افغانستان حکایت از گذر اینان از مدارس و دانشگاههای ایرانی دارد؛ هزاران نفر از متولیان و مسئولان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان امروز دوران مهاجرت دیروزشان را در شهرها و روستاهای دور و نزدیک ایران گذراندهاند؛ دهها دانشگاه و مرکز آموزش عالی و مدارس ممتازی که در داخل افغانستان به دست مهاجران بازگشته به وطن احداث و اداره میشود و هزاران مورد مشابهی که فرصت ذکرشان در این مجمل نیست؛ همگی را میتوان در زمره آثار خدمات گسترده مردم ایران به برادران و خواهران مهاجر افغانستانی خود جای داد که این گشاده دستی و سخاوت را از نیاکان کهن خود بخوبی به عاریت گرفتهاند و حفظ کردهاند.
امروز زنان مهاجر افغانستانی، غلبه بر سنتهای فرسوده اجتماعی خانوادههای خود را مرهون فضای آزاد اندیشی و ملایمت جامعه ایرانی میبینند که نه تنها آنان را از قیود تنگ و سنتی نجات داد که به آنان راه پرواز و بالندگی و پیشرفت را آموخت تا در کنار زنان و دختران ایرانی؛ تحصیل و دانش را سرلوحه پیشرفت فردی و اجتماعی خود پندارند و در مسیر بهبود زندگی جامعه خود تلاش کنند و برای زنان کشورشان به مثابه الگوهای کارآزموده و توانمندی باشند که راه غلبه بر کاستیها و مشکلات را آموختهاند و برای سعادت و پیشرفت مردمشان تلاش میکنند.
در نهایت ذکر این نکته ضروری است که علم، دانش و توسعه مرز ندارد و سرمایههای اندوخته در این مسیر نیز وطن نمیشناسند و سرمایه گذاری مناسب در این حوزه، امنیت جامعه بشری را تضمین میکند و از حیطه ملی فراتر است و لذا پس از سه دهه خدمت بیشائبه به میلیونها مهاجر و پناهنده افغان در ایران؛ میتوان با سربلندی از عزت و بلند نظری مردم ایران سخن گفت.
فراموش نکنیم که در پهنه سرمایههای عظیمی که در این انتقال فرهنگی و اجتماعی میان ایران و افغانستان و در نتیجه سیاستهای مهاجرت پذیری جمهوری اسلامی روی داده است؛ سنگ بنای امنیت متقابل میان دو کشور گذاشته شده است که میتواند شامل امنیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و حتی سلامت باشد.