حامی در ادامه سلسله نشست های خود درباره افغانستان یکسال پس از سقوط، دومین نشست خود را با اختصاص به موضوع آموزش برگزار کرد. این نشست با عنوان «آموزش و فرصتهای روبه افول در افغانستان» و حضور تعدادی از مسئولان فرهنگی و سیاسی افغانستان و ایران، اساتید و کارشناسان به مسئلهی آموزش در افغانستان پس از طالبان اختصاص یافت.
ناپایداری آموزش در افغانستان، نتیجهی کوتاهی حکومت سابق
دکتر مجتبی نوروزی –معاون سابق رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان- مردمحوری، نظام روستایی و نوع بافت جامعهی افغانستان را عواملی دانست که آموزش را در این کشور به مسئلهای چالشبرانگیز تبدیل کردهاند و پس از سلطهی طالبان این چالش سختتر شده است. به گفتهی نوروزی هرچند بین طالبان افراد دنیادیدهتر و فهمیدهای هستن که با تحصیل و آموزش مشکلی ندارند اما چون میدانند آگاهی مردم پایههای حکومتشان را سست میکند، آنها نیز از رهبران سنتی حمایت میکنند.
او یکی از عوامل قرار گرفتن در شرایط فعلی را نرسیدن آموزش به نقطهی پایدار در طول ۲۰ سال گذشته میداند و سه دلیل برای ناپایداری عنوان کرد:
– ساختار سنتی جامعهی افغانستان و نگاه منفی به آموزش در بین بخشی از مردم عادی
– ضعف دولت مرکزی و فراهم نشدن زیرساختهای لازم که نتیجهی آن فاصلهی زیاد با حداقل استانداردها برای نهادینه شدن آموز بود.
– اشتباهات غربیها بهعنوان متولی حکمرانی در افغانستان و روشی که برای تغییر آموزش در افغانستان پیش گرفته شد که به دلیل کم بودن منابع یا فساد گسترده در بهکار گیری منابع موجود، مانع پایدار شدن آموزش شد.
حکومت طالبان که نتیجه سلطهی بدویت بر مدنیت است در بخشهایی مثل مناطق مرکزی و شهری آموزش پایدارتر است و نتیجهی بیشتری بهدست آمده، به دلیل رفتار و نگاه خود مردم بوده و حکومت سابق افغانستان در ایجاد این شرایط نقش چندانی نداشته است. در واقع کسانی که باید در حوزهی آموزش سیاستگزاری جدی میکردند به آن اهمیت نمیدادند.
طالبان دستکم در کوتاهمدت از درون تغییر نخواهد کرد و آنچه میتواند آنها را وادار به تغییر کند فشار از بیرون یعنی از طرف خود جامعهی افغانستان است که وادار شوند تا حدی به خواستههای مردم و از جمله آموزش رضایت دهند. چنین تغییری در میانمدت و بلندمدت قابل تصور است ولی در کوتاهمدت نمیتوان امیدوار بود و حتی اگر چیزی را بپذیرند، ارزشی برای آموزش و افراد تحصیلکرده قائل نخواهند بود.
او با اشاره به اینکه در یک سال گذشته آموزش به شکل زیرزمینی و مجازی در افغانستان ادامه داشته است، گفت: «ولی این روشها جای آموزش کلاسیک و منظم را که با مدرک تحصیلی همراه باشد، نمیگیرد خصوصا که مدرک مبنای تحصیل در مقاطع مختلف است. در هر صورت فعلا اولویت با آموزشهای مدرسهای و طرح درسهای کلی است و آموزش مهارتهای عملی در کوتاهمدت و در شرایط مناسب قابل پیادهسازی است.»
خطر شهروندان ایدئولوژیزده در افغانستان برای کل منطقه
رویکرد وزارت فرهنگ افغانستان طی سالهای گذشته داشتن شهروند خوب و کاهش چالش و درگیری با والدین و بخش سنتی جامعه درمورد تحصیل و آموزش بهویژه برای دختران بوده است.
دکتر میرویس بلخی -وزیر سابق معارف افغانستان- از دیگر سخنرانان این نشست بود . وی عنوان داشت که متاسفانه با سلطهی طالبان شاهد برگشت به گذشته هستیم و تمام ساختارهای شکل گرفته در حال فروپاشی هستند.
او شرایط آموزش افغانستان پیش از سقوط دولت وضعیت بهتری را نسبت به سابق داشته است. وی افزود «ما معلمهای باتجربه و خوبی داشتیم که در کشورهای مختلف مثل ایران آموزش دیده بود. در سالهای اخیر معلمها بهویژه در شهرهای بزرگ شرایط خوبی داشتند و حتی مکاتب خصوصی در افغانستان راهاندازی شده بود که الان متاسفانه هر روز خبر تعطیلی و بسته شدن تعدادی از آنها را میشنویم. از طرفی معلمها به دلیل نداشتن امنیت جانی و مالی و تهدیدهای طالبان مجبور به ترک شغل خود و شروع کارهای دیگر هستند.»
بلخی با اشاره به اینکه طالبان پیش از جنگ و سلطه هم خواسته بود مدارس در مناطق تحت سلطهاش به مدارس دینی تبدیل شوند، چنین تغییری را یک خطر جدی دانست و گفت: «کسانی که در مدارس دینی تحصیل میکنند، مهارت و علمی نمیآموزند و پس از پایان درس نمیتوانند جایی مشغول به کار شوند و کاری جز امامت مساجد یا موذنی نمیدانند و بیکاری و شرایط مرتبط، از آنها افراد سرخوردهای میسازد. همین وضعیت باعث سربازگیری طالبان از بین این افراد است. شهروندان ایدئولوژی زدهای که تهدید جدی برای جامعهی خود، کشورهای اطراف و حتی سایر کشورهای دنیا هستند.»
به گفتهی میرویس بلخی تا پیش از شکست دولت افغانستان تعداد این افراد ۱۵۰ هزار نفر برآورد میشد و تخمین زده میشود که به ۳۰۰ هزار نفر افزایش پیدا کنند که نتیجهاش سربازگیری چندبرابری طالبان و داعش خواهد بود.
بلخی با اشاره به توجه بعضی خانوادهها به تحصیل فرزندان، مفرط را یکی از عوامل منفی اثرگذار بر روند آموزش در افغانستان برشمرد: «حتی در دورافتادهترین نقاط افغانستان پدرانی بودند که دخترشان را با دوچرخه به مدرسه در فاصلهی ۲۰ کیلومتر دورتر میبردند و برمیگرداندند یا سران بعضی قبایل در جنوب افغانستان جریمههای سنگین برای ممانعت از تحصیل دختران، تعیین کرده بودند. تشدید فقر در این شرایط مانع اصلی آموزش کودکان است که باعث میشود تعداد کودکانی که به کارهای سخت مشغول میشوند دوچندان، سهچندان و چهارچندان شوند.»
او در پایان سخنانش یادآوری کرد شاید بعضی مشکلاتی که در نتیجهی سلطهی طالبان به وجود میآید در مدت کوتاهی حل شود ولی بحران ناشی از کاهش و توقف آموزش به این زودی حل نخواهد شد و یکی از نتایجش خطر عملیات تروریستی در افغانستان و کشورهای دیگر است.
اسفند ۱۳۹۹ و پس از همهگیری کرونا و تعطیلی مدارس و دانشگاههای افغانستان، این کشور از تجربهی ایران برای آموزش مجازی استفاده کرد، همچنین شبکهای مجازی از استادان ایرانی و سایر کشورها تشکیل شد و ۶۰۲ برنامه در طول دوران کرونا برگزار کرد که ۴۲ درصد آن با افغانستان بود.
دکتر ماندانا تیشهیار-عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی- غیر از این موارد، تعریف فرصت مطالعاتی برای اساتید افغانستانی در تیرماه ۱۴۰۰ و در آستانهی فروپاشی دولت افغانستان را یکی دیگر از همکاریهای ایران و افغانستان در حوزهی آموزش عالی عنوان کرد و گفت: «طی یک سال اخیر در جستجوی راهحلهای مختلف برای ادامهی آموزش در افغانستان بودهایم که مدارس آنلاین و مدارس خودگردان دو مورد از این راهکارها هستند. با توجه به تفاوت گویش و لهجه و حتی کتابهای دانشآموزان در افغانستان، تلاش کردیم ضمن تهیهی کتابها، از معلمهای افغانستانی در ایران و حتی کشورهای دیگر برای تدریس استفاده کنیم.»
به گفتهی تیشهیار هدف این است که آموزش کودکان حتی بهشکل محدود و برای بعضی مقاطع ادامه داشته باشد و کاملا قطع نشود. همچنین یک مدرسه بینالمللی از ۳۱ خرداد با همکاری دانشگاه سیستان و بلوچستان فعالیت خود را آغاز کرده است که فعالیتش تا ۴ آبان ادامه دارد و تا کنون ۵۳۰ دانشجوی افغانستانی در این مدرسه ثبتنام کردهاند و کلاسهایشان هر روز بهصورت آنلاین برگزار میشود. ایدهی تاسیس کالج افغان آکادمیا با همکاری اساتید ایرانی و افغانستانی نیز مطرح شده است تا دانشجویان افغانستان از هر جای دنیا بتوانند در این کالج تحصیل کنند.
ماندانا تیشهیار از رایزنی با وزارت علوم ایران برای کمک به آن دسته از دانشجویان افغانستانی خبر داد که تنها ۱ تا ۲ ترم از تحصیلاتشان باقی مانده است. سطح علمی و دانش این دانشجویان ارزیابی میشود تا بتوانند درس خود را در دانشگاههای ایران تمام کنند و مدرک بگیرند.
تیشهیار یادآوری کرد چنین اتفاقی در طول تاریخ مشترک ایران و افغانستان بارها رخ داده است که اقوام بدوی بر شهرها و امور کشور مسلط شدهاند و جامعه و افراد آگاه، مدنیت را به آنها آموزش داده و تغییرشان دادهاند. او تغییر شرایط فعلی افغانستان را وظیفهی روشنفکران هر دو کشور دانست و ابراز امیدواری کرد نظر مسئولان طالبان با حضور در ایران و بازدید از مدارس و دانشگاههای کشورمان، نسبت به آموزش و بهویژه آموزش زنان تغییر کند و در عین حال با اشاره به تجربهی گذشته گفت: «در دورهی پیشین سلطهی طالبان بسیاری از دختران و زنان بهصورت مخفیانه آموزش میدیدند و حتی گروهی به نام سوزن طلایی تشکیل شده بود که بهعنوان آموزش خیاطی دور هم جمع میشدند و از اساتید دانشگاهی، نگارش و زبان میآموختند و تعدادی از آنها بعدا به سیستم آموزشی افغانستان ملحق شدند. مطمئن هستم الان هم معلمها و اساتید چنین گروههایی برای تداوم آموزش تشکیل دادهاند.»
قشر سنتی افغانستان پذیرای بعضی تغییرات آموزشی نبود
حسین فرجاد امین –کارشناس مسائل افغانستان- از بعضی روشهای آموزش و رفتارهای رسمی در حوزهی آموزشی و دانشگاهی در افغانستان انتقاد کرد و آنها را اشتباهاتی دانست که با واکنش منفی و عدم پذیرش در بخش سنتی جامعه بودند و مثال زد: «کلاسهای درسی مختلط، استفاده از دختران در برنامههای افتتاحیه و رسمی، برتری دادن زنان (بهویژه بدون حجاب) به ریشسفیدان و افراد قدیمی در بعضی از برنامهها موارد سادهای به نظر میآیند ولی سلطهی دوبارهی طالبان بر افغانستان را ساده کرد.»
به عقیدهی طالبان علم فقط علم دینی است و برای علوم دیگر و مدارک دانشگاهی ارزشی قائل نیستند و در ادارهها و سازمانهای دولتی افراد خودشان را جایگزین افراد تحصیلکرده و صاحب مدرک کردهاند.
فرجاد امین پس از ذکر این نکته رقابت بین اقوام مختلف افغانستان را هم برای آموزش این کشور آسیبزننده دانست و توضیح داد: «بیست سال پیش و در پی شکست طالبان، فارسزبانهایی که اغلب هزاره و تاجیک بودند و از ایران برگشتند، تحصیلات عالی داشتند که توانستند در دانشگاهها و مراکز دولتی بر سایر اقوام پیشی بگیرند. پشتونها بیشتر به پاکستان مهاجرت کرده بودند و آنجا امکان تحصیل نداشتند که این تفاوت در ادامه یک امتیاز منفی برای فارسزبانها شد.»
او در ادامه افزود: «پشتونها در سالهای اخیر مناصب دولتی بیشتری گرفتند و به مقابله با زبان فارسی برخاستند و حتی تلاش زیادی شد تا کلمه دانشگاه از دایرهی واژگان افغانستان حذف شد.»
فرجاد امین از برنامهریزی برای تاسیس یک شبکهی آموزشی تلوزیونی روی کانالهای ماهوارهای خبر داد که دسترسی به آن از سراسر دنیا میسر باشد.
آموزش و آگاهی مردم مانع اصلی گسترش دوبارهی طالبان
هرچند یکی از وجوه تمایز افغانستان امروز و افغانستان ۲۰ سال پیش، تفاوت در میزان آگاهی مردم و تعداد افراد تحصیلکرده است ولی همچنان نبود آموزش عمومی دلیل عقبماندگی شدید این کشور نسبت به کشورهای دیگر است.
محسن روحیصفت -مسئول پیشین ستاد پشتیبانی افغانستان در وزارت امور خارجه- در این مورد گفت: «بافت متفاوت افغانستان و انحصاری و محدود بودن آموزش به اقوام حاکم و شهرهای بزرگ در مدت طولانی باعث شده بود بخش عمدهی جامعه به این امکان دسترسی نداشته باشند ولی حملهی شوروی یکدستی و ارزشهای حاکم سابق را به هم ریخت. مهاجرت زیاد بین مناطق مختلف و از روستاها به شهرها، این درهم آمیختگی و اختلاط اقوام باعث شد دسترسی یا اطلاع از شرایط آموزشی برای بقیه نیز مسئله شود.»
او در ادامه تاکید کرد این بار هم مانع اصلی گسترش و تسلط کامل طالبان بر افغانستان، آموزش و مقاومت مردم ناشی از آموزشهای بیست سال گذشته خصوصا پس از قرارداد بُن است و به همین دلیل مسیر حکمرانی طالبان بهسادگی دفعهی پیش نیست.
روحیصفت نیز تایید کرد آموزش در افغانستان فقط مسئلهی این کشور نیست و روی کشورهای همسایه و منطقه تاثیر دارد، سفر رئیس مدرسهی حقانیهی پاکستان به افغانستان و دیدار او با وزیر آموزش عالی و مقامهای طالبان را نگرانکننده دانست و توضیح داد: «استقبال از او خیلی خوب بوده و هدف این است که مدارک حوزههای علمیه حقانی در افغانستان به رسمیت شناخته شود و این افراد بتوانند تدریس کنند که نتیجه نفوذ مولویهای پاکستان در افغانستان خواهد بود. از طرف دیگر تعریف رتبهی مولوی برای افغانستانیها میتواند آموزش دانشگاهی را در این کشور مختل کند.»
فاطمه اشرفی -رئیس هیئت امناء انجمن حامی- نتایج آموزشی ۲۰ سال گذشته در افغانستان را قابل توجه ندانست و گفت: «یک سال پس از سقوط حکومت رسمی افغانستان و سلطهی طالبان همچنان سوالات و موضوعات زیادی بین افکار عمومی مطرح است. جدای از مسائل بینالمللی ایران بهدلیل مرزهای طولانی و آمیختگی فرهنگی، تاثیر بیشتری از این تغییرات گرفته است به ویژه آنکه بیشترین آمار مهاجرت مردم افغانستان به ایران بوده که در حوزههای مختلف مانند بهداشت، آموزش، اجتماعی و… ملاحظات خاص خود را به دنبال دارد.»
به گفتهی اشرفی آثار میانمدت و بلندمدت کاهش و حذف آموزش در افغانستان، نگرانکنندهتر از آثار کوتاهمدت آن خواهد بود، همانطور که آثار پنج سال سلطهی سابق طالبان در افغانستان را در طول سالهای گذشته دیدیم که با وجود تلاشهای و هزینههای مختلف از طرف نهادهای بینالمللی شاهد نتیجهی قابل ملاحظهای نبودهایم.