امروزه بیش از 35 میلیون نفر از جمعیت جهان انواع جابجایی های اجباری (داخلی و برون مرزی) را از خانه و کاشانه خود به دلایل گوناگونی همچون جنگ و درگیریهای داخلی ؛ وقایع و اتفاقات طبیعی و حتی عدم امنیت جانی به دلیل عقاید سیاسی و مذهبی تجربه میکنند که برخلاف سایر گونه های مهاجرت ؛ این جابجایی های اجباری برای این عده آخرین گزینه برای حفظ حیات خود و خانواده است. کثر بزرگی از این جابجایی ها در محدوده کشورهای همسایه اتفاق می افتد به گونه ای که نزدیک به %80 آوارگان و پناهجویان دنیا به کشورهای همسایه خود پناه آورده اند .
در این میان 68 % از کل آوارگان و پناهندگان جهان ؛ سهم دنیای اسلام می باشد . جنگ و درگیرهای دنباله دار و تمام نشدنی در فلسطین ؛ افغانستان ؛ عراق و نیز سایر کشورهای قاره آفریقا و جنوب شرق آسیا است که کشورهای اسلامی را به بزرگترین منطقه پناهند پذیر در جهان تبدیل نموده است.
مهاجرین وپناهندگان در ایران
موقعیت استراتژیک ایران درکنار تحولات و عوارض ناشی از تغییرات گسترده سیاسی و اجتماعی در منطقه از بیش از 3 دهه گذشته تاکنون ؛ جمهوری اسلامی ایران را به یکی از بزرگترین کشورهای پناهنده پذیر در دنیا تبدیل کرده است به گونه ای که در دهه 70 جمهوری اسلامی ایران در مقاطعی پذیرای بیش از 4 میلیون پناهجوی افغان ؛ عراقی ؛ کویتی و سایر کشورهای همسایه بوده است.
جنگ و تجاوز خارجی ، درگیری های داخلی، قحطی و خشکسالی در 3 دهه گذشته ؛ موجب آوارگی بیش از 8 میلیون افغان در سراسر دنیا شده است. بخشی از این جمعیت که خانه ؛ کاشانه و آینده خود را نابود شده میدیدند ؛ ناگزیر از تحمل دوری از وطن و پناه جستن در سرزمینی شدند که در کنار اشتراکات تاریخی ؛ تشابهات فرهنگی، زبانی و دینی ؛ امکان حیات جدیدی برای خود و خانواده فراهم آورند.
آمار رسمی حکایت از آن دارد که در حال حاضر قریب دو و نیم میلیون مهاجر و پناهنده افغان و نزدیک به 240 هزار پناهنده عراقی در کشور ایران زندگی می کنند. امنیت اجتماعی نسبی موجود در ایران ؛ این فرصت را برای توده های عظیم مهاجر و پناهنده فراهم آورد تا برای ارتقای توانایی های فردی و اجتماعی خود ؛ تلاش کنند و امکان حضور موثر تر در بازسازی کشورشان را به دست آورند . اما در عین حال نبود امنیت عمومی در افغانستان و فقدان زیر ساخت های اقتصادی و اجتماعی در این کشور هنوز مانعی جدی برای بازگشت پایدار مهاجرین افغان به کشورشان شده است.
اهمیت آموزش برای کودکان
آموزش نه حد و مرز میشناسد نه ملیت، جنسیت و بازیهای سیاست. آموزش یک حق انسانی است و همه ی کودکان باید از حداقل امکان آموزش اولیه برخوردار باشند. از اهداف توسعه هزاره سازمان ملل تا انواع کنوانسیون های حقوقی اعم از حقوق کودک و پناهنده که به امضای دولتها درآمده اند همه و همه بر این حق تاکید دارند. صرفا پس از آموزش اولیه است که کودک امکان تحقق سایر حقوقش را پیدا میکند: حقوق دیگرش را میشناسد، خواندن و نوشتن و حساب میآموزد و در میان سایر همسالانش رشد میکند.
اما آموزش برای کودکان پناهنده و مهاجر نقشی بیش از سواد آموزی دارد. کودک پناهنده که شرایط سخت مهاجرت را پشت سر گذاشته است و در محیط ناپایدار کشور میزبان و مشکلات عدیده ی خانوادگی اعم از فقر مطلق، خشونت ؛ بی سوادی و استرس های مهاجرت قرار دارد مدرسه در حکم پناهگاهی امن است. کودک در میان سایر همسالانش حس تعلق، ارزشمندی و اعتماد به نفس می یاید، تحت سرپرستی قرار گرفته و از لحاظ شرایط فیزیکی، روحی، تغذیه ای و بهداشتی اش مراقبت می شود.
آموزش کودکان مهاجر و پناهنده مقیم کشورمان
کودکان مهاجر افغان سالهاست که در کشورهای همسایه آواره اند و رویای بازگشت به کشورشان را دارند. کودکانی که اغلب در کشورمان متولد شده اند و هیچ تصویری از سرزمین مادری خود ندارند .
با گذشت 30 سال از پناهندگی افغان ها در ایران، هنوز آموزش كودكان مهاجر و پناهنده افغان در نبود يك سياست منسجم و پايدار مبتني بر ديدگاه عدم تبعیض، با فراز و نشيب هاي بسياري روبرو بوده است بطوری که استفاده از روشهايي همچون ايجاد موانع براي آموزش كودكان مهاجر افغان به عنوان تسهيل كننده بازگشت افغانها به كشورشان نه تنها از كارآمدي مناسبي برخوردار نبود كه متاسفانه موجب بازماندن بسياري از كودكان از محيط هاي آموزشي و بهره مندي از حق بنيادين خود یعنی نعمت سواد شده است .در حال حاضر از میان 400.000 کودک افغان ساکن در کشورمان تنها 285.000 نفر از آنها امکان دسترسی به آموزش رسمی را داشته اند. کودکانی که بعلت فقر مالی و فرهنگی شدید خانواده ؛ هزینه های بالای زندگی ؛ حاکمیت فرهنگی سنتی در خانواده ها ؛ ازدواج های زود رس دختران ؛ احساس طرد شده گی ؛ کبر سن …… بعضا مجبور به ترک تحصیل بوده و ناگزیر در کوچه و خیابان دستفروشی کرده و یا جذب کارگاه های تولیدی میشوند.
نتایج باز ماندن از تحصیل کودکان :
خروج از چرخه آموزش بعنوان حق طبیعی انسان
افزایش کودکان کار و خیابان
افزایش آسیب های اجتماعی (بالا رفتن نرخ جرم و خشونت در جامعه)
افزایش نیروهای غیر مولد و توسعه مشاغل کاذب و جرم خیز