راحله فاضلی؛ مترجم، روزنامهنگار، شاعر و داستاننویس متولد ۱۳۶۰ در کرج است. او از سال ۸۳ کار ترجمه را آغاز کرد و همزمان با آن در سرویسهای فرهنگی، هنری و ادبی نشریات مختلف بوده است. در کارنامه کاری این مترجم جوان، ترجمههای متعددی از زبانهای تاجیکی، فرانسه و انگلیسی به چشم میخورد از جمله ترجمه مجموعه افسانههای تاجیکی «رستم جان و آفتاب خان» از سیریلک به فارسی با همکاری «سعید فاضلی»، چهار رمان بزرگسال از فرانسه به فارسی: «سال غریب» نوشته «بریژیت ژیرو»، «در پناه هیچ» و «من خوبم، نگران نباش» نوشته «الیویه آدام» و «صومعه کوچک» نوشته «پیر پژو».
علاوه بر این ۹ عنوان کتاب کودک از مجموعه کتابهای بهترین داستانهای تصویری دنیا با ترجمه راحله فاضلی روانه بازار کتاب شده است. به بهانه ترجمه و چاپ دو کتاب از «الیویه آدام» توسط انتشارات هیرمند با وی گفتوگو کردهایم.
از چه زمانی کار ترجمه را شروع کردید و چرا؟
از سال 83 ترجمه مطبوعاتی را آغاز کردم چون به روزنامهنگاری و ترجمه بسیار علاقهمند بودم. با توجه به اینکه از کودکی با شعر و داستان بیگانه نبودم، ورودی به دنیای واژه را در برنامه زندگیام داشتم. از طرفی همیشه به آموختن زبانهای مختلف علاقه شدیدی داشتم و ترجمه به من فرصت میداد که دنیاهای جدیدی را کشف کنم.
دو کتاب «در پناه هیچ» و «من خوبم، نگران نباش» چه ویژگیهایی داشتند که شما را جذب خودشان کردند؟
«در پناه هیچ» را زمانی برای ترجمه انتخاب کردم که بحث سرگردانی و سختیهای آوارگان سوری مطرح بود. دنیا شاهد مصیبتهای این انسانهای دردمند بود و «آدام» هم در رمان در پناه هیچ به خوبی به این موضوع پرداخته بود. از طرفی من در یک سازمان مردمنهاد به نام «حامی» عضو هستم که از طریق آن فعالیتهایی برای زنان و کودکان پناهنده در ایران انجام میدهیم. نزدیکی به این انسانها موجب شده همیشه یکی از دغدغههایم پرداختن به مشکلات این طیف از جامعه و بازتاب نیازهایشان باشد. بعد از ترجمه «درپناه هیچ» کتاب دیگری از آدام را انتخاب کردم که هم از نظر سوژه و هم از نظر نگارش و روایت برایم بسیار جذاب بود. ضمن اینکه فیلمی از «من خوبم، نگران نباش» هم ساخته شده بود و مورد استقبال قرار گرفته بود.
نثر آدام چه ویژگیهایی دارد؟ سخت ترجمه میشود یا کار را برای مترجم راحت میکند؟
ویژگی نثر آدام ترکیب زبان گفتار و نوشتار است. ترکیبی که زیبایی و شاعرانگی را در کنار گفتار روزمره و واژگان معمولی قرار میدهد. این برای نویسندگان و خوانندگان ایرانی کمی ناآشناست زیرا معمولا در کلاسهای داستاننویسی به افراد تاکید میشود یکدستی زبان داشته باشند و چنین چیزی را ضعف میدانند اما آدام آگاهانه چنین رویکردی در پیش گرفته است. اصولا زیبایی ترجمه همین است که خودمان را در یک چهارچوب محدود نکنیم و به قابلیتهای زبانی و نوشتاری سایر زبانها نیز پی ببریم.
برای ترجمه یک اثر چه چیزی برای شما مهم است؛ نویسنده، متن یا شرایط دیگر؟
انتخاب کتاب برای ترجمه یکی از کارهای دشوار مترجم است. علاوه بر نویسنده و جایگاه آن در کشور خودش و ایران باید به سوژه و احتمال استقبال خواننده ایرانی از آن هم توجه کرد. خود من تا زمانی که نتوانم با اثری ارتباط برقرار کنم آن را برای ترجمه انتخاب نمیکنم. طبیعتا سوژه و پرداخت آن و زبان نویسنده و میزان دشواری ترجمه آن نیز اهمیت بسیاری دارد.
برخی مترجمان قائل به وفاداری در متن هستند و برخی فقط به زیبایی و ارتباط به مخاطب فکر میکنند. شما در ترجمه قائل به وفاداری به متن هستید یا زیبایی؟
تا جایی که بتوانم سعی میکنم به متن وفادار بمانم اما طبیعی است که گاهی باید به زیبایی هم توجه کرد چون خودم هم داستان مینویسم میدانم هر نویسندهای با وسواس و دقت واژهها را انتخاب میکند و دوست دارد با همان زبان موردنظرش با مخاطب ارتباط برقرار کند.
مثلا نویسندهای مانند «بریژیت ژیرو» که من رمان «سال غریب» او را ترجمه کردهام حتی در استفاده از ویرگول یا نقطه بسیار دقیق است و پاراگرافهای بلندی دارد. من هم خودم را موظف دانستم تا حد امکان به سبک او وفادار بمانم چون به هر حال قرار است خواننده با سبک و سیاق آن نویسنده آشنا شود حتی اگر کمی برایش تازگی داشته باشد. اگر قرار بود اثر همه نویسندهها را یکجور ترجمه کنیم که دیگر جذابیتی برای خواندن و کشف آثارشان باقی نمیماند اما به ترجمه آزاد به ویژه برای داستان اعتقادی ندارم.
مترجمان محبوب شما چه کسانی هستند و چرا؟
تعداد مترجمان خوب خوشبختانه کم نیست و همین دلیل جواب دادن به این سوال را سخت میکند. به مترجمان حال حاضر اشاره میکنم. در زبان فرانسه ترجمههای اصغر نوری را میپسندم و در زبان آلمانی محمود حسینیزاد. انتخابهای این مترجمان برایم بسیار معتبر هستند و ترجمه روان و دقیق آنها برایم الگوی خوبی است.
وضعیت ترجمه در کشور ما را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظرم زبان فرانسه نسبت به انگلیسی وضعیت بهتری دارد زیرا عده کمتری ادعای دانستن این زبان را دارند. متاسفانه در زبان انگلیسی افرادی خود را مترجم میدانند که حقیقتا شرایط آن را ندارند و از پس کار برنمیآیند. به همین خاطر ترجمههای عجیب و غریبی در بازار میبینیم. به اینها کتابسازی را هم باید اضافه کنیم که متاسفانه بسیار دردناک و زشت است اما وجود دارد و نمیتوانیم نادیدهاش بگیریم.
دانستن یک زبان از ما مترجم نمیسازد اما بسیاری با این توهم بازار کتاب را قبضه کردهاند. ترجمه کار دشواری است و صبر و حوصله زیادی میخواهد اما عدهای با کتاب هم مانند کالاهای تولیدی دیگر رفتار میکنند و به ماشین ترجمه تبدیل شدهاند.
ادبیات فرانسه در قرن حاضر را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا نویسندگان مطرحی در راهند؟
در ادبیات فرانسه نیز مانند سایر کشورها، شاهد یک اسطوره یا انقلابی در ادبیات نخواهیم بود. نویسندگان مختلف تقریبا در یک سطح به دور از هیاهو مشغول نوشتن هستند و نیازهای سلیقههای مختلف رفع میشود. خوبی ادبیات فرانسه این است که هر خوانندهای با هر سلیقهای میتواند اثر مورد علاقهاش را پیدا کند. همین حالا هم نویسندگان زیادی هستند که هنوز در ایران معرفی نشدهاند و این هم برای خوانندگان خوب است هم مترجمان.
چه کارهایی در دست انجام دارید و قرار است به زودی شاهد چاپ آنها باشیم؟
ترجمه پنج نمایشنامه از ادبیات فرانسه را در دست ترجمه دارم که انتشارات علمی فرهنگی چاپ خواهد کرد. از جمله میتوانم به نمایشنامه «توتو» نوشته اگنس و دانیل بس اشاره کنم.
سید مهدی موسویتبار
منبع : خبرگزاری فرهنگ و هنر صبا